English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6072 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
polish U پرداخت
discharge U پرداخت
rendering U پرداخت
pay U پرداخت
renderings U پرداخت
settlements U پرداخت
pt U پرداخت
finish U پرداخت
payments U پرداخت
refund U پس پرداخت
discharging U پرداخت
disbursement U پرداخت
settlement U پرداخت
paying U پرداخت
discharges U پرداخت
pays U پرداخت
refunded U پس پرداخت
refunding U پس پرداخت
polishes U پرداخت
finishes U پرداخت
payment U پرداخت
refunds U پس پرداخت
refinishing U پرداخت
trim U پرداخت
expenditure U پرداخت
bleaching U پرداخت
finishing U پرداخت
glosser U پرداخت گر
furbisher U پرداخت گر
finishing touches U پرداخت
glaze U پرداخت
defrayal U پرداخت
glazes U پرداخت
remitment U پرداخت
lustreer U پرداخت
outlay U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
making good U پرداخت
payment in due cource U پرداخت به موقع
dishonouring U خودداری از پرداخت
payment in full U پرداخت کامل
planishing tool U ابزار پرداخت
pre paid U پیش پرداخت
scoured U پرداخت کردن
payment in full U پرداخت تمام
prest U پیش پرداخت
payment in advance U پیش پرداخت
tumble U پرداخت کردن
tumbled U پرداخت کردن
prepayment U پیش پرداخت
tumbles U پرداخت کردن
scour U پرداخت کردن
financing U پرداخت هزینه
pre payment U پیش پرداخت
disburse U پرداخت خرج
dishonour U خودداری از پرداخت
burnishes U پرداخت کردن
payment stopped U توقف پرداخت
planish U پرداخت کردن
payment terms U شرایط پرداخت
dishonors U خودداری از پرداخت
payor U پرداخت کننده
dishonored U خودداری از پرداخت
period of grace U مهلت پرداخت
finances U پرداخت هزینه
financed U پرداخت هزینه
dishonoured U خودداری از پرداخت
payment in kind U پرداخت جنسی
disburse U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت خرج
disbursed U پرداخت کردن
disburses U پرداخت خرج
dishonoring U خودداری از پرداخت
disburses U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت خرج
disbursing U پرداخت کردن
dishonours U خودداری از پرداخت
burnish U پرداخت کردن
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
finance U پرداخت هزینه
d. note U درخواست پرداخت
imprest U پیش پرداخت
indemnification U پرداخت غرامت
installment payment U پرداخت قسطی
advice note U دستورپیش پرداخت
payment by installments U پرداخت قسطی
advance payment U پیش پرداخت
interim financing U پرداخت موقت
lump sum payment U پرداخت نقدی
lump sum payment U پرداخت یکجا
payees U پرداخت شونده
annual payment U پرداخت سالیانه
finisher U پرداخت کننده
final payment U پرداخت نهایی
date of maturity U موعد پرداخت
date of payment U موعد پرداخت
casual payment U پیش پرداخت
deferred payment U پرداخت معوق
deferred payment U پرداخت اتی
demand for payment U تقاضای پرداخت
by payment U از طریق پرداخت
diamond polishing U پرداخت الماسی
earnest money U پیش پرداخت
bilk U گذاشتن از پرداخت
back freigt U پرداخت کرایه
average payment U پرداخت متوسط
payee U پرداخت شونده
remittances U پرداخت تادیه
remittance U پرداخت تادیه
burnishing U پرداخت کاری
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
payer U پرداخت کننده
outstandingly U پرداخت نشده
outstanding U پرداخت نشده
lustre U صیقل پرداخت
finishes U پرداخت کار
finish U پرداخت کار
payment by instalments U پرداخت به اقساط
payable at sight U پرداخت دیداری
rendition U پرداخت تحویل
renditions U پرداخت تحویل
paid U پرداخت شده
money back U تضمین پرداخت
unpaid U پرداخت نشده
monthly payment U پرداخت ماهانه
on account payment U پیش پرداخت
overpayment U پرداخت اضافی
subscriptions U تعهد پرداخت
part payment U پرداخت اقساطی
subscription U تعهد پرداخت
pay off U پرداخت کردن
non payment U عدم پرداخت
scours U پرداخت کردن
repayment U پرداخت مجدد
non-payment U عدم پرداخت
satin U جلا پرداخت
payable U قابل پرداخت
paymasters U مامور پرداخت
paymaster U مامور پرداخت
money orders U دستور پرداخت
repayments U پرداخت مجدد
liquidation U پرداخت بدهی
shear U پرداخت فرش
payroll U سیاهه پرداخت
polishes U پرداخت کردن
deposit U پیش پرداخت
polish U پرداخت کردن
cash dispensers U پرداخت مینماید
cash dispenser U پرداخت مینماید
money order U دستور پرداخت
down payments U پیش پرداخت
down payment U پیش پرداخت
advancing U پیش پرداخت
a bradent U وسیله پرداخت
advances U پیش پرداخت
advance پیش پرداخت
advance U پیش پرداخت
finishing U پرداخت کاری
deposits U پیش پرداخت
settlement U تصفیه پرداخت
pays U پرداخت کردن
pays U وابسته به پرداخت
remittal U گذشت پرداخت
paying U پرداخت کردن
instalment U پرداخت قسطی
paying U وابسته به پرداخت
spot cash U پرداخت نقدی
smoothing plane U رنده پرداخت
remittable U قابل پرداخت
instalments U پرداخت قسطی
furbishes U پرداخت کردن
unpolished U پرداخت نشده
settlement terms U شرایط پرداخت
settlements U تسویه پرداخت
settlement U تسویه پرداخت
remitter U پرداخت کننده
progress payments U پرداخت تدریجی
installments U پرداخت قسطی
settlements U تصفیه پرداخت
bonus U پرداخت اضافی
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1due amount
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
0موقع پرداخت الکترونیکی مبلغی نوشته شده درجایی که پرداخت کننده بایدمبلغ بزند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com